در سکوت جنگل، جایی که صدای پرندگان با نسیمی ملایم، درهم تنیده شده و عطر خاک بارانخورده فضا را مطبوع کردهبود، چشمان مرد جوان، جای لذت، غرق در نگرانی بود. احساسی که از سالها قبل با چشمانش گره خورده بود. درست از زمانی که عشق به زمین و حیاتوحش این سرزمین او را به سمت محافظت از آن، سوق دادهبود و هر روز در قامت نگهبان این طبیعت زیبا، جای جایش را قدم میزد، تا مبادا گوشهای از آن قربانی طمع و زیادهخواهی شکارچیان شود؛ شکارچیانی که برق پول، چنان کورشان کرده و بیمحابا به جان این طبیعت زیبا و حیاتوحش آن افتادهاند. کاظم مصدق خوب میدانست نگاه دلسوزانه او، موی دماغ شکارچیان شده و آنها را به ستوه آوردهاست،، اما تنها چیزی که برایش اهمیت داشت، محافظت از طبیعت بود و بس. دست آخر نیز جانش را فدای عشقی کرد که به ذرهذره حیاتوحش سرزمینش داشت و شکار شکارچیان غیرمجازی شد که سایهشان را با تیر میزدند. با این تفاوت که تیر او، عشقش به محیطبانی و طبیعت بود، اما تیر شکارچیانی که با او گلاویز شدند، سرب داغی بود که نفس میگرفت و جان.
کاظم مصدق بیشک قهرمان بود. برای تکتک درختان و حیوانات پارک ملی گلستان و حتی آنها که با تفکری مشابه او هر روز در گوشهای از طبیعت این کشور، به دنبال محافظت از داشتههای طبیعی و حیاتوحش هستند. آنها که تنها یک چیز برایشان اهمیت دارد؛ تعهدی که به جامعه دارند و این تعهد برایشان تنها در یک حکم خلاصه نمیشود.
کمتر کسی است که نداند با وجود پرمخاطره بودن این پست، محیطبانان، محافظان بیدفاع طبیعت با کمترین امکانات، بیشترین خطر را به جان میخرند تا جنگلها و حیاتوحش از نابودی در امان بمانند، چراکه نبود تجهیزات استاندارد، وسایل نقلیه نامناسب، کمبود نیرو، حقوق اندک و قوانین ناکافی، همه و همه، آنها را هر روز بیش از پیش در معرض خطر و تهدید قرار میدهد. حال آنکه این روزها، بحرانهای محیطزیستی یکی از دغدغههای اصلی جهان است، اما چرا با وجود اهمیت شغل محافظان طبیعت و حیاتوحش نباید حمایت از آنها در اولویت قرار گیرد، سؤالی بیپاسخ است که هیچکس تا به امروز جوابی برای آن نداشته!
هرچند که مسئله تنها در تجهیزات خلاصه نمیشود؛ بلکه به فقدان ساختار قانونی حمایتی برمیگردد که امنیت این قشر را به جای تضمین، تهدید میکند! متأسفانه شکارچیان غیرمجاز و متجاوزان به محیطزیست، اغلب با احکام سبک مواجه میشوند، در حالی که محیطبانانی که از جان خود دفاع میکنند، به راحتی گرفتار مشکلات حقوقی میشوند! نابرابری که نهتنها امنیت محیطبانان را تهدید میکند، که ضعف قانون در برخورد جدی با متخلفان و مخربان محیطزیستی را به رخ میکشد. ضعف مشهودی که شرایط را برای محیطبانان، سخت و سختتر کردهاست.
در چنین شرایطی، در دستور کار قرار گرفتن اصلاح قوانین حمایتی و تجهیز محیطبانان بعد از شهادت کاظم مصدق توسط سازمان حفاظت محیطزیست، روزنه امیدی است برای حل مشکلاتی که حافظان حیاتوحش سالیان سال است با آن دست به گریبانند. ادعای افزایش بودجه، تأمین تجهیزات پیشرفته و تدوین قوانین سختگیرانهتر برای مقابله با شکارچیان غیرمجاز و اقداماتی از این دست اگرچه تنها در حد یک ادعا یا شاید پیشنهاد باشد، اما بیشک در صورت عملیشدن میتواند مشکلات زیادی را از سد راه محیط بانان بردارد. امیدواری به تغییر نگاهها به این حوزه و مشکلاتش زمانی پررنگتر میشود که در پی شهادت کاظم مصدق، در کمتر از ۲۴ ساعت از وقوع حادثه، خبر دستگیری دو مظنون به قتل این محیطبان منتشر میشود. اقدام سریعی که میتواند نشان از عزم جدی نیروهای انتظامی و قضایی برای برخورد با متخلفان باشد. با وجود این، اما بعد از تکرار مکرر اتفاقات ناگواری که طی سالها برای محیطبانان رخ داده، انجام این اقدامات مقطعی بدون شک نه بازدارنده است و نه کافی. در واقع باید ساختار حمایتی محیطبانان به گونهای تغییر کند که دیگر شاهد تکرار چنین فجایعی نباشیم.
آنچه امروز لازم است، نهتنها اصلاح قوانین، بلکه تغییر نگرش جامعه نسبت به محیطبانان است. حفاظت از طبیعت بدون حمایت از کسانی که جانشان را وقف آن کردهاند، ممکن نیست. تنها با تقویت قوانین، بهبود شرایط کاری، آموزشهای تخصصی و تأمین تجهیزات لازم، میتوان انتظار داشت که این گروه فداکار بتوانند نقش خود را در حفاظت از طبیعت ایفا کنند. شهادت کاظم مصدق نباید تنها یک خبر تلخ باشد که فراموش شود؛ باید نقطهآغازی باشد برای یک تغییر جدی. حفاظت از محیطبانان همانقدر که حفاظت از جنگلها و حیاتوحش اهمیت دارد، باید در دستور کار جامعه و مسئولان قرار گیرد. این تنها یک وظیفه دولتی نیست، بلکه مسئولیت جمعی ما در قبال آینده است.